حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
نانو تکنولوژی و نلی فورتادو...
من هرچی درمورد نانو بیشتر میخونم
بیشتر اطمینان پیدا میکنم که نانو در حقیقت یه راهیه که دانشمندا پیدا کرده ان که دولتهای احمقشون رو بتیغ اند


به قول این احمدی نژاد دیوانه نانو تکنولوژی مثل هولوکاست میمونه وجود نداره ولی همه یه جورایی میخوان باور کنن که هست

پینوشت اول:
به نظر من نانو تکنولوژی هنوز یه پانزده شانزده سال وقت داره تا به درد بخور بشه فعلا که همه اش مزخرفاته


پینوشت دوم:
عکس فوق نانو ذره ی لاتکس است که حامله شده و ما با میکروسکوپ TEM گرفته ایم (این عکس یکصد و بیست هزار برابر بزرگ شده و با میکروسکوپ معمولی اصلا قابل مشاهده نیست)

قبلا گفتم که ما اولین گروهی بودیم که نانو اسب دریایی ساختیم (یعنی من و این پسره چینیه و این دختره همگروهمون)، باید اشاره کنم که باز هم ما اولین گروهی هستیم که تونستیم یک ذره لاتکس رو مشابه عکس فوق باردار کنیم (هی به این پسر چینیه میگم با این نانو ذره ها ایقدر ور نرو، اینقدر با اینا تابید که این ذره هه حامله شده) ( توضیح: مورد اول در حقیقت شانسی رخ داده و از نظر علمی با ارزش نیست این یکی هم دو تا ذره است که روی هم افتاده اند و کسی حامله نیست، آرزو به دلمون موند یه چیزی اختراع کنیم که یه ارزش علمی ای داشته باشه)




پینوشت سوم:
این آهنگ نلی فورتادو رو هم گوش بدید با این آهنگ از دیدی و این آهنگ از تالیا برای فراموش کردن اینکه نانو ذره ای که ساختین بچه دار شده
اقتصاد سرمایه داری و سایر قضایا...
شنیدین که میگن ما ایرانیا تازه وقتی یکی میمیره یادمون میافته بهش؟
خوب باید بگم که این قضیه خیلیش تقصیر منه
آیت الله خویی که مرد من تازه فهمیدم (چون مدرسه رو تعطیل کردن) شخصیت امام رو هم بعد از مرگش شناختم
دیروز فهمیدم که میلتون فریدمن هم مرده
همه این فرهنگ کثیف، تقصیر منه
شرمنده ام!


پینوشت:
من از اونجا که توسط پدر و مادری سوسیالیست بزرگ شدم و تحت تربیت اونها قرار گرفته ام طبیعتا باید طرفدار اقتصاد سرمایه داری میشدم!!!، همانطور که بچه آخوندها اول انقلاب مجاهد شدند و بچه سلطنت طلبها کمونیست شدند من هم شدم طرفدار اقتصاد سرمایه داری، البته همسایه های حمالمان هم کم تاثیر گذار نبودند یعنی من میدیدم که مادر من که طرفدار تساوی حقوق مردم و حمایت از ملت و این مزخرفات بود، به علت عقایدش تا سالها از دانشگاه اخراج شده بود در حالی که فرش فروشهای فامیلمان که کمونیسم برایشان همان خدا نیست بود و سفره ابولفضل میانداختند و نذر امام حسینشان عالم و آدم را به منزلشان میکشاند و هر کدام دو مدل زن داشتند (یکی قدیمی و چادری و دیگری امروزی) به نون و نوایی رسیده بودند. در حقیقت اگر بخواهم کسی را پایه گذار مکتب فکری اکنونم بدانم بیشتر حمالهای پولدار اطرافمان است تا پدر و مادرم. (هر چند باید این را هم بگویم که درست است که آنها من را در بچگی به فرزندی قبول کرده اند اما عزیزترین کسانم همین دو نفرند، و حقیقتا من آندو را پدر و مادر واقعی خودم میدانم چون معلوم نبود اگر ایندو نبودند من الان سر کدام چهار راه داشتم گدایی میکردم)

بگذریم

گلاب به روتون میلتون فریدمن را هم مثل بقیه من بعد از مرگش کشف کردم،

اماااااااااااااااااااااا


آقا این بابا یه برنامه تلویزیونی به نام Free to Choose در اواخر دهه 80 و اوایل نود داشته توی کانال pbs واقعا دیدنی
هر چند باید بگم در مورد آموزش یکمی من نمیتونم قبول کنم حرفهاشو، مثلا میگه که دولت نباید هیچگونه دخالتی در آموزش بکنه (حتی در مدارس ابتدایی) من از اونجا که این استادم خودش رو یه فیلسوف بزرگ در آموزش میدونه اینجا و سال گذشته کلی مقاله در پاچه مبارک من کرده بود که درباره آموزش در آمریکا بخوانم بیشتر طرفدار این طرفداران "دانش پایه ای مشترک" (Common body of knowledge) و اینها شده ام حتی به نظرم سیلابس مشترک (Common Curriculum) نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم نازبلا وبه درد بخور است. ولی ظاهرا فریدمن هر نوع دخالت دولت را در آموزش نفی میکند

داشتم میگفتم اگر دوست دارید ویدیوهای فوق العاده برنامه آزادی انتخاب فریدمن را ببینید در گوگل ویدیو اغلبش هست و واقعا جالب است همینطور قسمتهای خیلی کمتر و کوتاهتر هم در یوتیوب هست. (اگر هم مثل من از کانالهای دزدی و اشتراک گذاری فایل P2P هم در اینترنت استفاده میکنید همه قسمتهاش اونجا ریخته)

اما از اونجا که نمیشه این بحث رو بدون اشاره به تاثیر عقاید فریدمن در صنعت پورن به پایان برد میتوانید خلاصه مصاحبه فریدمن برنده جایزه اقتصاد نوبل و نظریه پرداز بزرگ را با مجله پلی بوی در فوریه سال 73 را اینجا بخوانید (روی اینترنت میتوانید با چهار دلار آن شماره را بخرید). اگر احیانا خریدید بدید منم مصاحبه کامل این بابا رو بخونم


پینوشت دوم:
نوشته حامد قدوسی هم در این باره بخوانید، من مدتی است که دارم از وبلاگهای حامد و روزبه چیز یاد میگیرم قبلا فکر میکردم وبلاگ فقط به درد همسر یابی و اینها میخوره الان میبینم واقعا میشه چیزهای جالبی هم توش پیدا کرد، خدا این دو جوون رو حفظ کنه!
غذاهای مجردی- بیفتک ایتالیایی

غذاهای مجردی در قدیم به غذاهایی گفته میشد که حداکثر طی 20 دقیقه آماده میشدند، اما بعد از مالتوس و نظریه او این تعریف عوض شد و کلا به غذایی غذای مجردی گفته میشود که کل پروسه خرید، پختن و خوردن آن زیر 20 دقیقه به طول بیانجامد (به این مسئله در کتاب موج سوم تافلر هم اشاره شده)

غدای امروز بیفتک ایتالیایی هست که از معدود غذاهای بسیار لذیذی هست که خوردنش بیش از پختنش طول میکشه


برای درست کردن بیفتک ایتالیایی باید گوشت خیلی نازک گاو بخرید باید خیلی نازک باشد حدودا 5 میلیمتر ضخامت عالی است و کوبیدن و اینها نمیخواهد (هر پر اش میشود 1 دلار و همه جا دارند من معمولا دو تکه درست میکنم در خانه به همخانه ام هم نمیدهم تا ماتحتش بسوزد)

گوشت رو قبل از پختن کمی پودر پیاز و خیلی کمتر پودر سیر بزنید (به دو طرفش و با دست بمالید روی گوشت که به خوردش برود، همینطور نمک و آویشن هم بزنید دو طرفش را و ببینید که چقدر زیبا میشود

ماهیتابه خیلی بزرگ باید داشته باشید، همینطور معمولا آشپزها ماهیتابه ای را توصیه میکنند که لبه هایش عمود نیست یعنی مثل قوطی نمیشود برای غذا و با شیب ملایمی به کف اش میرسد، روغن را در آن داغ کنید و گوشت اول را بیاندازید (باید صدای جلز و ولز گوشت را بشنوید و تغیر رنگ سریعش را ببینید اگر نمیبینید باید گوشت را در بیارید و صبر کنید تا روغن کامل داغ شود) تا یک طرفش از قرمزی در آمد بر اش گردانید و روی دیگر را هم همینطور ( نپزیدش! من این کار را میکردم و خیلی میذاشتم سرخ بشه بعدا فهمیدم بیفتکی که وسطش قرمز نباشد از اشکنه جوادتر است)

دو طرفش که از قرمزی در آمد در بیارید از ماهیتابه (کلا شاید دو دقیقه هم طول نکشد) و توی ماهیتابه گوجه (یا کنسرو گوجه) بریزید تا آبش در بیاید و بعد دوباره بیفتکتان را در آبگوجه بریزید تا کمی توی آبش قل بخورد (این را میتوانید فاکتور بگیرید اگر بوی اصیل استیک گوشت را بیشتر میپسندید. کلا گوجه چون آنتی اکسیدان دارد کنار بیفتک خیلی خوب است)

کمی که به خوردش رفت در بیارید از ماهیتابه

غذا آماده است

برای کنارش سس میخواهید و همین سس است که ایتالیایی اش میکند، سس این غذا ترکیب سرکه بوسامیک است با سرکه سیب (نصف نصف، اما میتوانید سرکه بوسامیک را کمی بیشتر بریزید ولی هرگز سرکه سیب را بیش ار بوسامیک نریزید) سرکه بوسامیک این سرکه سیاهاست

اگر خوردید و خوشتان آمد یک دعایی هم برای ما بکنید که یه کاری گیرمان بیاید



پینوشت مذهبی: در تورات هست که سرکه سیب شیطان را از بدن دور میکند و خون را پاک میکند

توضیح: کامنتهای این نوشته را برگردانده ام و با اجازه مهدی آیکن بالاترین را برداشتم ، اضافه اش کرده بودم که به نوعی حمایت کنم از این سایت فوق العاده و الان که بالاترین معروف شده و با توجه به اینکه نوشته های من اینجا اغلب خصوصی است دیگر موردی ندارد که به بالاتربن ارسال بشود
نوشته های روزمره

1- اگر مثل من آخر شبها دوست دارید کارتون South Park را ببینید ولی گاهی نمیرسید قسمتهای مختلفش را میتوانید در این سایت تماشا کنید. من عاشق طنزش هستم هر چند خیلی ها و حتی خیلی از آدمهای لیبرال خوششان نمیاید و اعتقاد دارند که هجوش زیاد است، اما من از همین هجوش هم خوشم میاید. اینکه معلم مدرسه گی است. یا چهار تا بچه هشت ساله میروند به عیسی مسیح میگویند که سعی نکن بهترین انسان باشی بلکه سعی کن انسان باشی و بعد که مسیح ازشان میپرسد که این حرف خوب از کجا آمده میگویند توی انجیل خودت گفتی. یا اینکه به هنرپیشه ها گیر میدهند که چطور خودشان در خانه های میلیارد دلاری زندگی میکنند و آنوفت میایند در تلویزیون میگویند که مردم برق کمتر مصرف کنید (باربارا استراسیند ظاهرا این را گفته بوده) - من با اینها حال میکنم
(هر چند باید اعتراف کنم که South Park اپیزودهای مستراح هم زیاد دارد)


2- من یه ساعت از روی اینترنت خریدم به 108 دلار توی جعبه و بند و بساط آمد. آقا حالا من دلم نمیاد ببندم به دستم مبادا خراب بشه

3- من تا هفته دیگه یا میرم یه پام این مدلی میخرم یا خودم رو حلق آویز میکنم، آقا این باتری پالم قدیمیه ما خراب شده و من تقریبا همه برنامه های زندگیم رو توی اون میریختم (البته مدلش خیلی قدیمی بود و تقریبا مفت گیرش آورده بودم ولی خیلی به دردم میخورد) حالا یه دختر سیاه پوسته رو دیدم که ایمیلش رو روی پالم داشت چک میکرد (این قبلا با ما توی دانشکده ژئوفیزیک کار میکرد) من از حسادت دارم میمیرم از طرفی پالم خودم خرابه و پالم اینو دیدم که اینترنت بیسیم وصل میشه و از طرفی پول ندارم

4-این پسره ایرانیه رو شنیدین که گرفتن زدنش ؟
آقا این اطرافیان ما که همه توی کار معامله ماشین بودن و تا دیروز همه دستشون تو دماغشون بود (اینجا سانسور شده چون خدایی دیگه حال ندارم بابام زنگ بزنه درباره فرهنگ پارسی نصیحتم کنه وگرنه میگفتم تا دیروز دستشون به تخم..شون بود) آره داشتم میگفتم این ایرانیای شهر ما تا دیروز اصولا من مونده بودم که اینا فهم و شعور دارن یا نه ولی از اونروز که این پسره رو زدن حالا همه شدن قانون دان و بیا و ببین چه وکلایی شده اند یک شبه (ما ایرانیها فقط در سیاست و پزشکی و اقتصاد نیست که صاحب نظریم) طرف انگلیسی نمیتونه حرف بزنه میگه ما باید زنگ بزنیم به پلیس کالیفرنیا اعتراض کنیم (اولا که پلیس کالیفرنیا نبوده و پلیس خود دانشگاه بوده ظاهرا، اینا با هم فرق دارن قانوناشم اگه اشتباه نکنم فرق داره) من از اونجایی که همیشه دارم ماستمو میخورم و از اونجایی که خوشم نمیاد فردا کشته مرده های فرهنگ ایرانی که دارن اینجا با فروش اتوموبیل و در پاچه آمرکیایی ها کردن از فرهنگ چند صد هزار ساله ما دفاع میکنند فردا برام نامه بنویسند و شعر فردوسی برایمان بنویسند عقایدم را به شرح زیر ارائه میکنم

عقیده اول- پلیس گه خرده که به یه دانشجو شوک داده حالا میخواد از ایران باشه یا از مالدیو
عقیده دوم- دانشجوی فوق بد چیزی بود از اون پرروها (با توجه به فیلم) آخه یکی نیست بهش بگه مگه خونه خالته که به پلیس میگی دست به من نزدن یا بهش میگی "مادر قحبه" (این توی خود همون فیلم هم هست دومین شوکو که بهش میدن میگه مادر به خطاها دارین چیکار میکنین)
عقیده سوم- پلیس گه خورده جوون به این پر رویی رو شوک الکتریکی داده
چهارم- یادتونه بهترین وزنه بردار جهان رو که میخواستن انتخاب کنن هر کدوممون یه پنج بار به رضا زاده رای دادیم روی اینترنت و آخر اینقدر گندش در اومد که کلا رای گیری رو باطل کردن؟ بابا بیاین یکم یه اتیکتی از خودمون نشون بدیم، یعنی چی که ملت زنگ بزنن رئیس دانشگاه که چی! مطمئن باشید این پسره از من و شما بیشتر میدونه از قانون آمریکا فردا خودش میره یه وکیل میگیره از هر کدوم از این پلیسا کلی پول میگیره و من و شما میمونیم با بدهی هامون، به هر صورت اینجا فرض بر اینه که کمی بهتر از ایرانه و یکم قانون وجود داره و دادگاه هست و قاضی هست
پنجم- به جان خودم پلیس بد گهی خورده این بابا رو زده
ششم- مطمئن باشید که آمریکا اینقدر قوانینش به نفع اقلیتها هست که حتی این پسره اگه تقصیر خودش هم بوده باشه بتونه خواهر و مادر این پلیسها رو جلو چشمشون بیاره و یه پول گنده ای بگیره تورو خدا بیایم این ایده ایمیل و تلفن رو بیخیال شیم بابا ما اینجا دو زار آبرو داشتیم که اونم احمدی نژاد برد تموم شد مرامی بزارید ما جلو این همکلاسای آمریکاییمون بتونیم یه سری بلند کنیم
عقیده هفتم- این پلیسها رو اینطور نبینید، کافیه شما زنگ بزنید بهشون که من آخر شبه میترسم تا خونه برم تا بیان از وسط خیابون جمعتون کنن برسوننتون، کافیه یه احمقی کیفشو توی کتابخونه جا گذاشته باشه و یکی زنگ بزنه بگه یه چیز مشکوک توی کتابخونه دیده تا اینا به اسم بمب گروه بفرستن برای خنثی کردنش (و خدایی این گروهها خیلی آدمهای نترسی دارن حساب کن یه چیزی جلوته که هر آن ممکنه بفرستدت اون دنیا) یه رفیقی ما داشتیم اینجا از سوئد آمده بود میگفت پلیس های آمریکا خیلی مودبند به نسبت اروپا، راست هم میگه اگه مهمونی بگیری و صدای موسیقیت زیاد باشه و همسایه زنگ بزنه به پلیس میان خیلی مودبانه بهت تذکر میدن و تازه تشکر هم میکنن که با پلیس همکاری میکنی، آره اینام بچه باز و عرق خور و نژاد پرست دارن ولی خیلی هاشون آدم های محترمی اند دقیقا مثل ایران اغلبشون آدمهای خوبی اند ولی تک و توک کثافت هم پیدا میشه توشون
عقیده هشتم- درسته که من اعتقاد دارم که پلیس بد گهی خورده که به این بچه پررو شوک داده ولی این ویدیو رو به هر کدوم از این رفیقای آمریکاییمون که نشون دادیم گفت "این هموطنت چرا اینطور میکنه" بابا آخه کجای دنیا آدم با پلیس اینطور حرف میزنه

آقا ایمیل هم خواستید بزنید بزنید ولی شما رو به جدتون این زنگ زدن رو فاکتور بگیرین دیگه (بابا این جوون خودش تو دادگاه فردا حقشو میگیره باور کنین اینو) ایران که نیست با یه واجبی سر و ته قضیه هم بیاد
خوب بگذریم

5- رفتم گواهی نامه ام رو عوض کردم روی قبلی نوشته بود قد 5 فوت و 11 اینچ، کردمش 6 فوت کلی پاسپورت و اینها برده بودم که ثابت کنم حرفم رو، اونجا که رفتم به طرف که گفتم میخوام قد ام رو روی گواهینامه عوض کنم گفت "مگه مهمه!"

6- دندونم رو مدتیه میخوام برم دکتر درست کنم نشده


7- آقا من بدم میاد که با یه دختر ایرانی کلاس دارم بعد که میاد توی میکروسکوپ نگاه کنه شورت قرمزش از بالای شلوارش اومده بیرون، بابا مگه بقیه مثل آدم لباس نپوشیدن خوب تو هم درست لباس بپوش، آخه این چه وضعیه من دردمو به کی بگم آخه
اینم عکس این هفته آزمایشگاه ما، من یه میکرو اسب دریایی ساختم که از نانوذره های طلا تشکیل شده Gold nanoparticles(زیر میکروسکوپ که گذاشتیم گنده به نظر میاد من قیمت طلایی که به کار رفته رو حساب کردم شد 84 سنت! ولی خدایی جنس این ذره ها از طلاست و میتونید توی این عکس فراکتالهای ما رو ببینید که یکیش شبیه اسب دریاییه اون گوشه سمت راست این عکس با میکروسکوپ SEM گرفته شده که خیلی نازبلا نیست ولی بدم نیست)

8- من شده ام 85 کیلو ایران که بودم 72 کیلو بودم (در هرچه پسرفت کرده باشم وزنم کمپلت پیشرفت بوده) علت اینکه رفتم قدم را هم تصحیح کردم روی گواهینامه همین افزایش وزن بود تا برگردم به نسبت ایده آل

9- به خودم قول داده ام از ترم دیگر که دیگه این اندازه درس ندارم و پروژه ام میماند دوباره کلاس رقص بروم، من که هنری ندارم حد اقل رقص بلد باشم

10- دیروز داشتم فکر میکردم که مادر من درباره زن من تا به حال سخنان زیادی داشته فکر کنم یک بار نوشتم که همیشه میگفت "تو رو اگه من ول کنم میری یه زن تپل بیسواد میگیری از این دختر مطبخی ها که به سطل میگن "سلط" و همش جلو میز توالت ولو اند و یا توی مغازه لباس فروشی دارند لباس امتحان میکنند " دیروز داشتم اتاقم رو مرتب میکردم زیر تختم یه بیست تا مجله ریخته بود یادم آمد مادرم دوازده سیزده سالم که بود در حالی که چیزا رو از وسط اتاق من جمع میکرد میگفت "یه روز زنت میاد به من میگه این چه پسریه تربیت کردی که اینهمه نامرتبه" ولی خدایی تنها چیزی از من که نامرتبه اتاقمه ولی برنامه کارام و تقویمم و نوشته هام یا مدارکم خیلی مرتبه (اینو برای زن آینده ام نوشته ام که اینجا رو احتمالا داره میخونه آخه من قصدم از وبلاگ نویسی فقط زنیابی بوده و بس!!!)، ولی خدایی اتاقی برای خودم درست کرده ام که حتی این همخانه ام که گی هم هست هم بهش حسادت میکند، یه تلویزیون کوچک خریده ام با کنترل! صبحها از توی تخت برنامه آشپزی میبینم

11- این کانال مسیحیا برنامه تغذیه گذاشته بود!!!! برادر کشیشمون داشتن درباره داروهای انجیلی (در مقابل داروهای قرآنی) صحبت میکردن رسیدند به سرکه سیب و گفتند که برای بدن خیلی خاصیت داره و منم که میدونین درمقابل دستورات دینی نمیتونم مقاومت کنم امروز رفتم یک فروند سرکه سیب خریدم و دو قاشوق خوردم آقا گلاب به روتون هنوز گلوم داره میسوزه فکر کنم خدایی اسیدش سوزونده گلومو. حالا نتایج رو بعدا بهتون خبر میدم قراره که کلسترول رو بیاره پایین بر اساس انجیل و شیطان رو از بدن دور کنه

خوب حرف زیاد زدم (ولی خدایی زنگ نزنید به اینا من خواهش میکنم)

مراقب خودتون باشید و از داروهایی مذهبی استفاده کنید که به امید خدا و به حق پنج تن شفایتان را شخص عیسی مسیح بدهد آمین، (صلوات سابق)
خنده صبحگاهی
آقا ما کلی خندیدیم صبح که اینترنت رو باز کردیم: نماینده کنگره آمریکا گفته که

"گلاب به روتون، هیچ بعید نیست که دولت ایران این بمب اتمشان را عوض اسراییل توی تظاهرات دانشجویی مثلا در اصفهان استفاده کند"

من با اجازه کمی در حرف برادر شرمن دست برده بودم که در فارسی همان معنا را بدهد

اینم اصلش:

CONGRESSMAN SHERMAN SAYS IRAN MORE LIKELY TO NUKE ISFAHAN THAN ISRAEL

“The Mullahs are more likely to use nukes against Isfahan [than Israel]. If they are losing power, they won’t hesitate to
use their weapons,” explained Congressman Brad Sherman in front of approximately forty Iranian Americans


منبع
اسناد آنلاین برای دانشجویان

این صفحه گوگل رو دیدین

میتونین اسناد ورد و اکسل رو روی اینترنت داشته باشین (اکسلش هنوز خیلی خفن نیست اما) من خیلی با این قضیه قبلا مشکل داشتم و سر تزم و گزارشهام باید هی فایلهام رو میذاشتم یه توی سرور دانشگاه که بعدا بتونم استفاده کنم از جاهای مختلف و وای به وقتی که نمیتونستم از یه کامپیوتر وصل بشم به دانشگاه کلا روزم افتضاح میشد و باید مینشستم بی بی سی میخوندم عوض درس خوندن

من قبلا از ورد استفاده میکردم برای کارام و برای خودم میل میکردم، بعد دیدم احمقانه است و توی وبلاگ مینوشتم تزم رو، اون کار هم احمقانه بود و شروع کردم توی ویکی مینوشتم که خیلی خوب بود اما فکر کنم این خیلی بهتره

ظاهرا میتونم آدرسشم بدم به استادم وقتی میخواد تصحیح کنه خودش بره هر کاری میخواد بکنه و حال کنه

اگه بتونم این همگروهی هامم راضی کنم که از این استفاده کنیم خیلی خوب میشه و دعوای من و این دختره سر متن گزارش خیلی کم میشه و دیگه لازم نیست با این پسر چینیه متحد بشم بر علیه اش (بچه خوبیه ولی یکم هنوز بچه است میخوام بگیرمش برای این همخونم اردلان که درست بشه)


پینوشت:
یه دونه از فایلهای اکسلم رو گذاشتم اون تو مثل شیر داره کار میکنه

پینوشت دوم:
عکس کمی تزئینی است
چند وقتی.......
چند وقتی میخواهم مرخصی بگیرم
اینجا هم نمینویسم برای مدت کوتاهی که سر و سامان بدهم به زندگی ام
اگر کسی هم میخواهد برای کار جوانان پتیشنی چیزی بسازد من استقبال میکنم
آن خره توی مزرعه حیوانات یادتان هست که هر مشکلی پیش میآمد میگفت "من بیشتر کار میکنم"
بی آنکه فکر کند؟
خسته شدم
دیگر نمیخواهم آن باشم
همین
دیگر نمیخواهم آن باشم


پینوشت:
باخته بودم خودم را
به بهترین دوستانم پریدم و آزرده شان کردم
نصف بطری شراب همسایه بینوایمان را تمام کردم که شاید خوابم ببرد
خوابم هم برد
صبح که بیدار شدم
آفتاب میتابید داخل اتاقم
باز عاشق شدم


پینوشت دوم:
من هنوز دارم دنبال کار میگردم
من که چیز زیادی نمیخوام
حتی اگه داکوتا هم شد میرم
اونجا هم صبحها حتما آفتاب میتابه
من که چیزی نمیخوام