حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
نوشته های روزمره

1- اگر مثل من آخر شبها دوست دارید کارتون South Park را ببینید ولی گاهی نمیرسید قسمتهای مختلفش را میتوانید در این سایت تماشا کنید. من عاشق طنزش هستم هر چند خیلی ها و حتی خیلی از آدمهای لیبرال خوششان نمیاید و اعتقاد دارند که هجوش زیاد است، اما من از همین هجوش هم خوشم میاید. اینکه معلم مدرسه گی است. یا چهار تا بچه هشت ساله میروند به عیسی مسیح میگویند که سعی نکن بهترین انسان باشی بلکه سعی کن انسان باشی و بعد که مسیح ازشان میپرسد که این حرف خوب از کجا آمده میگویند توی انجیل خودت گفتی. یا اینکه به هنرپیشه ها گیر میدهند که چطور خودشان در خانه های میلیارد دلاری زندگی میکنند و آنوفت میایند در تلویزیون میگویند که مردم برق کمتر مصرف کنید (باربارا استراسیند ظاهرا این را گفته بوده) - من با اینها حال میکنم
(هر چند باید اعتراف کنم که South Park اپیزودهای مستراح هم زیاد دارد)


2- من یه ساعت از روی اینترنت خریدم به 108 دلار توی جعبه و بند و بساط آمد. آقا حالا من دلم نمیاد ببندم به دستم مبادا خراب بشه

3- من تا هفته دیگه یا میرم یه پام این مدلی میخرم یا خودم رو حلق آویز میکنم، آقا این باتری پالم قدیمیه ما خراب شده و من تقریبا همه برنامه های زندگیم رو توی اون میریختم (البته مدلش خیلی قدیمی بود و تقریبا مفت گیرش آورده بودم ولی خیلی به دردم میخورد) حالا یه دختر سیاه پوسته رو دیدم که ایمیلش رو روی پالم داشت چک میکرد (این قبلا با ما توی دانشکده ژئوفیزیک کار میکرد) من از حسادت دارم میمیرم از طرفی پالم خودم خرابه و پالم اینو دیدم که اینترنت بیسیم وصل میشه و از طرفی پول ندارم

4-این پسره ایرانیه رو شنیدین که گرفتن زدنش ؟
آقا این اطرافیان ما که همه توی کار معامله ماشین بودن و تا دیروز همه دستشون تو دماغشون بود (اینجا سانسور شده چون خدایی دیگه حال ندارم بابام زنگ بزنه درباره فرهنگ پارسی نصیحتم کنه وگرنه میگفتم تا دیروز دستشون به تخم..شون بود) آره داشتم میگفتم این ایرانیای شهر ما تا دیروز اصولا من مونده بودم که اینا فهم و شعور دارن یا نه ولی از اونروز که این پسره رو زدن حالا همه شدن قانون دان و بیا و ببین چه وکلایی شده اند یک شبه (ما ایرانیها فقط در سیاست و پزشکی و اقتصاد نیست که صاحب نظریم) طرف انگلیسی نمیتونه حرف بزنه میگه ما باید زنگ بزنیم به پلیس کالیفرنیا اعتراض کنیم (اولا که پلیس کالیفرنیا نبوده و پلیس خود دانشگاه بوده ظاهرا، اینا با هم فرق دارن قانوناشم اگه اشتباه نکنم فرق داره) من از اونجایی که همیشه دارم ماستمو میخورم و از اونجایی که خوشم نمیاد فردا کشته مرده های فرهنگ ایرانی که دارن اینجا با فروش اتوموبیل و در پاچه آمرکیایی ها کردن از فرهنگ چند صد هزار ساله ما دفاع میکنند فردا برام نامه بنویسند و شعر فردوسی برایمان بنویسند عقایدم را به شرح زیر ارائه میکنم

عقیده اول- پلیس گه خرده که به یه دانشجو شوک داده حالا میخواد از ایران باشه یا از مالدیو
عقیده دوم- دانشجوی فوق بد چیزی بود از اون پرروها (با توجه به فیلم) آخه یکی نیست بهش بگه مگه خونه خالته که به پلیس میگی دست به من نزدن یا بهش میگی "مادر قحبه" (این توی خود همون فیلم هم هست دومین شوکو که بهش میدن میگه مادر به خطاها دارین چیکار میکنین)
عقیده سوم- پلیس گه خورده جوون به این پر رویی رو شوک الکتریکی داده
چهارم- یادتونه بهترین وزنه بردار جهان رو که میخواستن انتخاب کنن هر کدوممون یه پنج بار به رضا زاده رای دادیم روی اینترنت و آخر اینقدر گندش در اومد که کلا رای گیری رو باطل کردن؟ بابا بیاین یکم یه اتیکتی از خودمون نشون بدیم، یعنی چی که ملت زنگ بزنن رئیس دانشگاه که چی! مطمئن باشید این پسره از من و شما بیشتر میدونه از قانون آمریکا فردا خودش میره یه وکیل میگیره از هر کدوم از این پلیسا کلی پول میگیره و من و شما میمونیم با بدهی هامون، به هر صورت اینجا فرض بر اینه که کمی بهتر از ایرانه و یکم قانون وجود داره و دادگاه هست و قاضی هست
پنجم- به جان خودم پلیس بد گهی خورده این بابا رو زده
ششم- مطمئن باشید که آمریکا اینقدر قوانینش به نفع اقلیتها هست که حتی این پسره اگه تقصیر خودش هم بوده باشه بتونه خواهر و مادر این پلیسها رو جلو چشمشون بیاره و یه پول گنده ای بگیره تورو خدا بیایم این ایده ایمیل و تلفن رو بیخیال شیم بابا ما اینجا دو زار آبرو داشتیم که اونم احمدی نژاد برد تموم شد مرامی بزارید ما جلو این همکلاسای آمریکاییمون بتونیم یه سری بلند کنیم
عقیده هفتم- این پلیسها رو اینطور نبینید، کافیه شما زنگ بزنید بهشون که من آخر شبه میترسم تا خونه برم تا بیان از وسط خیابون جمعتون کنن برسوننتون، کافیه یه احمقی کیفشو توی کتابخونه جا گذاشته باشه و یکی زنگ بزنه بگه یه چیز مشکوک توی کتابخونه دیده تا اینا به اسم بمب گروه بفرستن برای خنثی کردنش (و خدایی این گروهها خیلی آدمهای نترسی دارن حساب کن یه چیزی جلوته که هر آن ممکنه بفرستدت اون دنیا) یه رفیقی ما داشتیم اینجا از سوئد آمده بود میگفت پلیس های آمریکا خیلی مودبند به نسبت اروپا، راست هم میگه اگه مهمونی بگیری و صدای موسیقیت زیاد باشه و همسایه زنگ بزنه به پلیس میان خیلی مودبانه بهت تذکر میدن و تازه تشکر هم میکنن که با پلیس همکاری میکنی، آره اینام بچه باز و عرق خور و نژاد پرست دارن ولی خیلی هاشون آدم های محترمی اند دقیقا مثل ایران اغلبشون آدمهای خوبی اند ولی تک و توک کثافت هم پیدا میشه توشون
عقیده هشتم- درسته که من اعتقاد دارم که پلیس بد گهی خورده که به این بچه پررو شوک داده ولی این ویدیو رو به هر کدوم از این رفیقای آمریکاییمون که نشون دادیم گفت "این هموطنت چرا اینطور میکنه" بابا آخه کجای دنیا آدم با پلیس اینطور حرف میزنه

آقا ایمیل هم خواستید بزنید بزنید ولی شما رو به جدتون این زنگ زدن رو فاکتور بگیرین دیگه (بابا این جوون خودش تو دادگاه فردا حقشو میگیره باور کنین اینو) ایران که نیست با یه واجبی سر و ته قضیه هم بیاد
خوب بگذریم

5- رفتم گواهی نامه ام رو عوض کردم روی قبلی نوشته بود قد 5 فوت و 11 اینچ، کردمش 6 فوت کلی پاسپورت و اینها برده بودم که ثابت کنم حرفم رو، اونجا که رفتم به طرف که گفتم میخوام قد ام رو روی گواهینامه عوض کنم گفت "مگه مهمه!"

6- دندونم رو مدتیه میخوام برم دکتر درست کنم نشده


7- آقا من بدم میاد که با یه دختر ایرانی کلاس دارم بعد که میاد توی میکروسکوپ نگاه کنه شورت قرمزش از بالای شلوارش اومده بیرون، بابا مگه بقیه مثل آدم لباس نپوشیدن خوب تو هم درست لباس بپوش، آخه این چه وضعیه من دردمو به کی بگم آخه
اینم عکس این هفته آزمایشگاه ما، من یه میکرو اسب دریایی ساختم که از نانوذره های طلا تشکیل شده Gold nanoparticles(زیر میکروسکوپ که گذاشتیم گنده به نظر میاد من قیمت طلایی که به کار رفته رو حساب کردم شد 84 سنت! ولی خدایی جنس این ذره ها از طلاست و میتونید توی این عکس فراکتالهای ما رو ببینید که یکیش شبیه اسب دریاییه اون گوشه سمت راست این عکس با میکروسکوپ SEM گرفته شده که خیلی نازبلا نیست ولی بدم نیست)

8- من شده ام 85 کیلو ایران که بودم 72 کیلو بودم (در هرچه پسرفت کرده باشم وزنم کمپلت پیشرفت بوده) علت اینکه رفتم قدم را هم تصحیح کردم روی گواهینامه همین افزایش وزن بود تا برگردم به نسبت ایده آل

9- به خودم قول داده ام از ترم دیگر که دیگه این اندازه درس ندارم و پروژه ام میماند دوباره کلاس رقص بروم، من که هنری ندارم حد اقل رقص بلد باشم

10- دیروز داشتم فکر میکردم که مادر من درباره زن من تا به حال سخنان زیادی داشته فکر کنم یک بار نوشتم که همیشه میگفت "تو رو اگه من ول کنم میری یه زن تپل بیسواد میگیری از این دختر مطبخی ها که به سطل میگن "سلط" و همش جلو میز توالت ولو اند و یا توی مغازه لباس فروشی دارند لباس امتحان میکنند " دیروز داشتم اتاقم رو مرتب میکردم زیر تختم یه بیست تا مجله ریخته بود یادم آمد مادرم دوازده سیزده سالم که بود در حالی که چیزا رو از وسط اتاق من جمع میکرد میگفت "یه روز زنت میاد به من میگه این چه پسریه تربیت کردی که اینهمه نامرتبه" ولی خدایی تنها چیزی از من که نامرتبه اتاقمه ولی برنامه کارام و تقویمم و نوشته هام یا مدارکم خیلی مرتبه (اینو برای زن آینده ام نوشته ام که اینجا رو احتمالا داره میخونه آخه من قصدم از وبلاگ نویسی فقط زنیابی بوده و بس!!!)، ولی خدایی اتاقی برای خودم درست کرده ام که حتی این همخانه ام که گی هم هست هم بهش حسادت میکند، یه تلویزیون کوچک خریده ام با کنترل! صبحها از توی تخت برنامه آشپزی میبینم

11- این کانال مسیحیا برنامه تغذیه گذاشته بود!!!! برادر کشیشمون داشتن درباره داروهای انجیلی (در مقابل داروهای قرآنی) صحبت میکردن رسیدند به سرکه سیب و گفتند که برای بدن خیلی خاصیت داره و منم که میدونین درمقابل دستورات دینی نمیتونم مقاومت کنم امروز رفتم یک فروند سرکه سیب خریدم و دو قاشوق خوردم آقا گلاب به روتون هنوز گلوم داره میسوزه فکر کنم خدایی اسیدش سوزونده گلومو. حالا نتایج رو بعدا بهتون خبر میدم قراره که کلسترول رو بیاره پایین بر اساس انجیل و شیطان رو از بدن دور کنه

خوب حرف زیاد زدم (ولی خدایی زنگ نزنید به اینا من خواهش میکنم)

مراقب خودتون باشید و از داروهایی مذهبی استفاده کنید که به امید خدا و به حق پنج تن شفایتان را شخص عیسی مسیح بدهد آمین، (صلوات سابق)