حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
کار و Cave و فضاپیما و تریلی
داشتم برای استادم میگفتم که دارم دنبال کار میگردم و توی شرکتهای هواپیماسازی هم به علاوه بقیه شرکتها دارم میگردم
و اینکه آیا کسی رو اینجور جاها میشناسه که من بتونم برم بگم فلانی منو استخدام کن
یکم هم درباره این خانم انوشه انصاری حرف زدیم
و اینکه آیا کار کردن توی این شرکتهای خصوصی که الان راه افتادن و دارن همینطوری الکی الکی فضاپیما میسازن شدنیه
برای منی که رئیس جمهورم احمدی نژاده، یا نه

یه چیز جالب گفت شاید برای شما هم جالب باشه:
گفت چند سال پیش یه میلیاردری توی دالاس اومد با من حرف زد
طرف قبلا یه شرکت حمل و نقل از این تریلی ای ها داشته
استاد منم مدتها توی کار موشک سازی بوده و بعدا توبه میکنه و میاد توی دانشگاه که کارای آبرومندانه بکنه
میگفت اون بابا اون موقع اومد به من گفت
میخوام یه موشک بسازم باش حمل و نقل فضایی راه بندازم
و بار بزنم برای ایستگاه میر (اونموقع ظاهرا میر هنوز زنده بوده)
به قول استادم با لهجه دهاتی جنوبی بهش گفته بوده "I'm gonna shoot them up"
استادم میگفت بهش گفتم مگه تریلیه که همینطوری بار خیار بزنی بفرستی بالا
ولی میگفت طرف میخواست واقعا این کار رو بکنه
میگفت این یارو بیش از چند ده ملیون دلار هم خرج این سیستم تریلی فضاییش کرد
ولی بعد از دو سال بیخیال شد و رفت سراغ همون تریلی بازیش

خلاصه گفتم شاید جالب باشه برای شما بگم

اینم بگم که الان این تب فضا خیلی اینجا شدید شده و هر عمله ای رو که میبینی که یکم پول داره زده تو کار فضاپیما ساختن
حالا اینکه به جایی میرسن اینا یا نه من نمیدونم ولی من به یه تعدادیشون خیلی امید دارم



پینوشت:

این جایی که پروژه میاره توی آزمایشگاه ما
یه دستگاه خریده
خیلی جالبه، من تا حالا نمیدونستم که همچین چیزی هم هست
یه اطاقه که میری توش و دستکش دستت میکنه و دیوارها رو میتونی ببینی
پشت دیوارها پروژکتور داره و نقشه انبارها رو میندازه روی دیوار
بعد تو میتونی به طور مجازی توی اون انبار (که اونور آمریکا و زیر زمینه راه بری و حال کنی)
من خدایی نمیدونم که به چه دردی میخوره
ولی چیزی که هست اینه که قراره که بخشی از برنامه سه بعدیش رو من بنویسم و کلی حال کردم از این مسئله
(نمیدونم یادتون هست یا نه، یه نوشته اینجا گذاشته بودم که چند تا مکعب الکی رو کشیده بودم با کامپیوتر)
همان بازی بازی ها حالا شده یک پروژه گرون برای آزمایشگاه ما
(اون دستگاه خودش پانصد هزار دلاره )
خلاصه یه جوری جالب بود برای من که اینها با چند تا مکعبی که من با کامپیوتر کشیده بودم
و انشای بند تمبانی ای که استادم در مدح آن مکعب ها نوشته بود
نیم ملیون دلار خرج کرده اند
(توضیح هم بدم که من شک دارم که قیمت اون اتاقک نیم ملیون دلار باشه شاید کل پروژه اینقدره ولی به هر صورت میدونم که چیز پیشرفته ای هست)
به این سیستم میگن Cave اینجا میتونید درباره اش بخونید (منم تا الان در همین حد اطلاعات دارم )












پینوشت 2:
من هنوز امید دارم که بتونم یه کار مهندسی پیدا کنم حالا توی داکوتای جنوبی هم که شد ، شد. به درک
من امروز سعی کردم همه ایمیل هایی که از فک و فامیل و دوست و آشنا آمده بود و تلمبار شده بود جواب بدم خلاصه اگه خرده برده ای بوده پرداخت شد، اگر هم ایمیلی بوده که جواب داده نشده احتمالا به من نرسیده و گرنه من الان میل باکسم پاک پاکه

اینروزها حتی دیگر دلم زن هم نمیخواهد
فقط هر شب که میخوابم میگم فردا یکی زنگ بزنه بگه دیگه نمیخواد دنبال کار بگردی ما استخدامت میکنیم
خیلی دلم میخواد که این روزهای دنبال کار گشتن تمام بشه
و برگردم سر پروژه و درسم
(آخه اونم گیر کرده وسطش )