حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
نوشته های نیمه شب
اول اینکه:

یه دوستی همیشه برای من یه ایمیل میفرسته و یه جمله توش هست، نوشته "چیزی که تو را نکشد حتما قویترت خواهد کرد"
من از اون دوست ممنونم، همیشه، البته یه تبصره هم دارد که باید به این جمله اضافه کرد "چیزی که تو را نکشد به شرط اینکه جر هم نخوری حتما قویترت خواهد کرد"



دوم:
من هر ساله با این نظر همکلاسانم مخالف بودم که میگویند زنها را نباید بگذارند مهندسی بخوانند
و همیشه هم با این عقیده جنگیده ام
این جنگ تا آنجا ادامه پیدا میکند که من هر سال یک هم گروهی دختر توی یکی از درسهام پیدا میکنم و اون اینقدر اعصابم رو خرد میکنه که کل منورالفکری رو یه آنی میزارم کنار
آقا من به کی بگم من از ساعت 11 به بعد میتونم کار کنم نه زود تر به کسی چه هان
کسی هم حق نداره روی روح من جفت پا معلق بزنه و روی اعصابم راه بره با ناپخته بازیاش
من از کلاس سوم دبستان تا حالا ندیده بودم کسی بره پیش استاد درس از هم گروهی هاش شکایت کنه
دیگه هر خری که یه بار توی یه گروه کار کرده باشه میدونه که این تف سربالاست
دیروز سه ساعت داستان نوشته توی ایمیل که بگه من یه کلاس توی دانشگاه درس میدم و امروزم یه میتینگ دارم
خدایی خیلی جلو خودمو گرفتم که توی جوابش ننویسم "به تخمم!!"
(من شاید از فمینستهای وبلاگسان مجبور شم یه کمکی بخوام در اینکه به من بگن من چه کنم با کسی که ادعایش بیش از عقلشه)
هیچ دلم نمیخواد با یه آدم پاچه پاره کارم به فوحش و فوحش کاری بکشه اونم به زبان بیگانه



سوم:
یه چیز دیگه هم باید بگم زبان فرترن مثل این کامیون قدیمیا میمونه که توی هند بهش زلم زیمبو آویزون میکنن و بار میکشن، شاید یه زوری داشته باشه ولی بد چیزیه


و آخر هم اینکه:
کره شمالی هم که بمب اتم ساخت
انشاالله بمب اتمی خودمون
انشاالله چرنوبیل وطنی