حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
Nanochemistry
به نظر من هزاره اول میلادی (و پیش از آن) هزاره ریاضیات بود، افلاطون و اقلیدس و اینها
هزاره دوم هزاره فیزیک بود از داوینچی و گالیله و کپلر گرفته تا همین اواخر فاینمن و دار دسته الواطش
اما هزاره سوم بیشک هزاره شیمی است (حتی احمدی نژاد هم معجزه اش است، به عنوان یک ترکیب گوگردی!!!)


پینوشت:
دانشگاه ما یک بودجه گنده از دولت ایالتی گرفته که نانوتکنولوژی را خیر سرش توسعه دهد. این سفره نانوتکنولوژی در آمریکا هم همانند نان دانی آی تی است در ایران. از وقتی که بوش آنرا جز یکی از محورهای توسعه آمریکا اعلام کرده هر کسی به نوعی میخواهد خودش را به آن بچسباند تا شاید او هم نانی ببرد از این سفره. از این رو هر کدام از دانشکده های ما یک طوری برای این بودجه کیسه دوخته اند. دانشکده شیمی که خوب خودش صاب ملک است و نانوتیوب و نانورینگ میسازد (از راه شیمیایی) دانشکده فیزیک هم همانها را میسازد (به روش فیزیکی) دانشکده برق هم به روش الکترونیکی (احتمالا) میخواهد همانها را بسازد. حتی ما هم در دانشکده مکانیک و هوافضا یک طوری خودمان را چپانده ایم آن تو مگر آنکه به روش مکانیکی بتوانیم چیزی بسازیم. کم مانده دانشکده عمران هم فردا بیاید برایمان با سیمان و ماله ادعای نانوتیوب ساختن کند. این را گفتم که بگویم اینجا هم مثل ایران خر تو خره


من پروژه ام تا بحال روی سیستم های مایکرو بوده و خیر سرم داشتم روی اینها کار میکردم. گلاب به روتون پروژه مان هم جواب نمیدهد و ما لنگ در هوا مانده ایم که چه کنیم.

یک روز استاد ما آمد (که من نمیخوام واقعا مسخره اش کنم از بس حق به گردن ما داره، ولی خدایی این یکی رو گند زد به زندگی من و من از دستش شاکی ام)

داشتم میگفتم، یک بار این استاد ما آمد گفت چه نشستی که راه حل پروژه ات پیدا شده. و ما هم کف کردیم و نعره ها زدیم و به سبک ابوسعید ابالخیر شکر خالق هستی را بجا آوردیم. نعره ها که تمام شد پرسیدیم حالا راه حل چیست، که فرمودند "دانشکده شیمی دو تا درس نانو ارائه کرده، میری یکیشو میگیری، هم به درد پروژه ات میخوره و هم ما از این ببعد میخوایم توی آزمایشگاه پروژه نانو هم بیاریم و خوبه یکی حد اقل بدونه که چه خبره!!!" توجه کنید که پروژه هایی که معمولا توی دانشگاه میاد حد اقل صد هزار دلار قرارداد داره و سه چهار نفر روش کار میکنن تا تموم بشه. حالا این استاد ما میخواد با یه درس نانو که ما بگیریم پروژه بیاره توی آزمایشگاه ما

بگذریم، خلاصه ما پرسیدیم که "این که آخه نانو هست پروژه من مایکرو هست"
فرمودند فرقی که نداره نانو همون مایکرو هست منتها یکم ریزتر (اضافه کنم که این یکم حدودا هزار برابر هست)

من رفتم با استاد درس هم صحبت کردم و گفتم که آیا این درس به درد من میخوره یا نه، و اون هم گفت بله که میخوره، اصلا خوراکه، ما یه هفته نانوفیزیک درس میدیم یه هفته نانو مکانیک دوباره نانو فیزیک بعد دوباره نانو مکانیک، آنچنان تعریفی کرد که ما گفتیم اگه ما نگیریم اصولا این درس به درد چه کسی دیگه میخوره؟ و من ابله هم اصلا از خودم نپرسیدم مگه اصولا نانو مکانیک هم وجود داره!!!

خلاصه اینطوری شد که درس نانو رفت در پاچه مبارک ما

خلاصه ما این درس رو گرفتیم و رفتیم دیدیم که ای دل غافل نانوتکنولوژی هم نیست و یکراست اسمش هست Nanochemistry
سرتون رو درد نیارم، این یه ماهه من دانش شیمیم حدودا چهار برابر شده (از صفر) و همینطور به طور تصاعدی داره زیاد میشه، 4 تا کویز دادم یکی از یکی افتضاح تر بالاترین نمره ام به سیستم ایران 14 هست. توجه کنید که من هنوز فرق لانتانیدها و آکتینیدها رو نیمدونم بعدا این بابا از من معادله واکنش گرافیت با یه پلیمر رو میخواد برای ساختن نمیدونم نانو چیچی، جای دشمنتون خالی افتضاحیه اوضاع. ظاهرا ریدیم به معدلمون رفت

خلاصه من کلی کتاب نانوشیمی گرفته ام رسما در حال مجامعتیم با هم
این را گفتم که بگویم نانو همان مایکروی کوچکتر نیست
تا آنجا که من بعد از چهار تا کوییز یاد گرفته ام نانو نانو است و مایکرو مایکرو


توضیحات:
این استاد ما کلا جو گیر است کمی، کره خر خیلی باهوش است ولی دهن ما را سرویس کرده از بس هر روز از خشتکش ایده در میاورد، پریروز این لینک را برای من فرستاده نوشته یک تحقیق بکن ببین میتونیم این رو توی آزمایشگاهمون بسازیم (این یه سیستمه که نقاشی دو بعدی میکشین روش بعد این خودش تبدیل به سه بعدی میکنه) منم براش جواب دادم من فعلا توی شیمی موندم. اونم نوشت ایرادی نداره میدم ون انجام بده (این ون یه دختر چینی توی آزمایشگاه ما که من تاحالا ندیدم یه کار رو درست انجام بده، خداییش از منم گاوتره، یدونه درس این ترم با هم داریم قرار بود نصف تمرینها رو من حل کنم نصفی رو اون بعد جوابها رو با هم عوض کنیم، آخرش اومد گفت من هفت سال پیش توی چین پیش نیاز این رو گرفتم الان یادم رفته، هیچی دیگه کل تمرینها رو من مجبور شدم حل کنم، من که توی کل دوره لیسانسم یه تمرین خودم حل نکرده بودم)


اگر اون لینک رو دیدید و خوشتون اومد این لینک رو هم ببینید از تعجب و لذت بمیرید. جف هان استاد دانشگاهه توی نیویورک که خیلی توی کارش معروفه. خود سایت تد که ویدیو روش هست هم واقعا سایت فوق العاده ای است. آدم احساس میکنه آینده رو میتونه توی این سایت ببینه



اینا رو گفتم که بدونین چرا میگم اوضاع زندگیم پا در هواست، اینا هست به اضافه هزارتا مشکل دیگه. باز شانس آوردم این دختر کبرا خانم رو بیخیال شدم!