چند وقت پیش قرار شد برای کاری که در تابستان گرفته ام، من ببینم که چطور با زبان فورترن میتوان برنامه گرافیکی نوشت
و قرار شد که من سوالهام رو از یکی از آدمهای دانشکده زمین شناسی به نام الکساندر بپرسم
یکی دو تا ایمیل هم من به این بابا زدم
اما عملا نمیشد حرفی زد
من سوالم رو به فارسی در ذهنم میاوردم بعد ترجمه میکردم به انگلیسی و برای اون میفرستادم و بعد هم اون احتمالا برای خودش از انگلیسی ترجمه میکرده به روسی و به روسی فکر میکرده و باز آنچه را که به روسی بدست آورده بود به انگلیسی ترجمه میکرد و برای من مینوشت و من دوباره باید آنرا در ذهنم به فارسی بر میگرداندم
حالا اگر در این وسط هر کداممان اندکی منظورمان را نامفهوم بیان میکردیم در طی این پروسه انتقال اطلاعات بین من و الکساندر کلا مفهوم به گند کشیده میشد
امروز رفته بودم دفتر دانشکده آنها که از منشی آدرس اتاق الکساندر رو بگیرم
که بروم رو در رو باهاش حرف بزنم حالا که نمیتوانیم اینطوری صحبت کنیم
گفت: روسیه است
گفتم: خوب کی برمیگرده
گفت: هیچوقت
من موندم این چی داره میگه
بعدش منشی اونها برام توضیح داد که قضیه چیه و من کلی حال کردم از این روسها
قضیه اینه که رئیس دانشکده زمین شناسی که خودش در کار خودش بسیار معروفه
ارادت عظیمی به کشور مادریش روسیه داره
و از اینجا خیلی از روسها رو استخدام میکنه که همونجا توی روسیه براش کار کنن و یا در این مورد خاص براش برنامه نویسی کنند
من واقعا از این ایده خوشم اومد
دبی Debbie (منشی اینجا) میگفت چون ارزش پول روسیه در مقایسه خیلی پایینه ما اینجا یه حقوق کم برای اونها میفرستیم و اونها اونجا وقتی تبدیل میکنند پول زیادی دستشون میاد
من داشتم فکر میکردم اگر تعدادی از استادان ایرانی اینجا هم حاضر بودند چنین کاری کنند خیلی هم به اقتصاد مملکت ما کمک میشد هم اینکه دانشجوها میتوانستند روی پروژه های واقعی و در آمد زا کار کنند و عملا هم استفاده عملی از پروژه شان را ببینند (میدونستید تعداد ایرانیهایی که PhD دارند و در اینجا زندگی میکنند از کل تعداد افرادی که PhD دارند و در ایران زندگی میکنند بیشتره؟ )
امروز میخواستم همین رو بگم چون من رو خیلی تحت تاثیر قرار داد