حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
علم روسی، علم آمریکایی
یک سری چیز نوشته بودم بعد که بعد که خواندم دیدیم خیلی پیچانده ام قضیه را
اینجا آن چیزی را که میخواستم آخر بگویم اول میگویم:

میخواستم بگم:
"اگر تفکر آمریکایی ها بر اساس مستند سازی Documentation شکل گرفته، تفکر علمی روسها اصلش Brain Storming (طوفان ذهنی) است"






پینوشت:
[از اینجا به بعد آن نوشته ای است که نوشته بودم و طولانی شد. بعضی جاها ناقصی دارد]

مدتی است در دانشکده زمین شناسی اینجا یک کار دوم پیدا کرده ام البته نام دانشکده دقیقا زمین شناسی نیست چون اگر اشتباه نکنم زمین شناسی زیر مجموعه علوم طبیعی است اما اینجا دانشکده مهندسی است و بحث اش بیشتر زلزله و اکتشاف نفت و اینهاست تا آنجا که من دیده ام ریاضیاتش از رشته خود من سنگین تر است اسمش به انگلیسی هست Theoretical Geology (اینجا از نظر قانونی دانشجوها نمیتوانند در طول سال بیش از 20 ساعت کار کنند اما تابستانها میشود 40 ساعت به همین علت هم من یک کار دیگر گرفته ام) اینجا بر خلاف استادهای پیر و رو به موت دانشکده مکانیک استادهای زمین شناسی تا حدی همه جوانند. امروز اولین جلسه مشترک ما بود در دانشکده زمین شناسی، مشاهداتم را از دو دیدگاه نوشته ام.




دیدگاه رسمی:
اگر آمریکا را مهد استانداردها و مستند سازی بدانیم روسیه را اما بیشتر باید مهد علوم عجیبه دانست!!!.


اگر آمریکایی ها داشتند در رمز نگاری برای جنگ تحقیق میکردند در همان زمان روسها داشتند روی تلپاتی کار میکردند. ایده آن بود که کدی را از طریق تله پاتی با فردی وسط جبهه مستقیم منتقل کنند که رمز نگاری و اینها هم نخواهد و اسم رمز که مثلا "یا زهرا" بود زرتی وسط مغز فرمانده منتقل میشد. نمیدانم به کجا رسیدند ولی همه میدانند که روسها روی اینها در طی جنگ سرد کار میکردند

آمریکایی ها مردمان تفکر ساده اند. اگر راه حلی را به آنها بدهی که پیچیده باشد میگویند غلط است. اینجا من دو تا استاد در دانشکده خودم دارم هر دو هم آمریکایی. یکی کابوی مسلک است، وانت سوار میشود و زمین دار است و با شلوار جین میاید سر کلاس ولی آن یکی همواره با کراوات و اتو کشیده میاید. اما هر دو در یک چیز مشترکند آنهم طرز تفکر علمی شان است. اگر من مسئله را از راهی حل کنم که پیچیده باشد میگویند برو ساده اش کن! به همین سادگی. جمله هایشان با اینکه انگلیسی زبان مادریشان است از من کوتاهتر است و همواره اعتقاد دارند ماها جمله های بلند میسازیم و زیادی کشش میدهیم. اگر حرفی را بخواهد به تو بزند در یک جمله میزند و میرود. خواهش و تمنا هم سرشان نمیشود. (حالا فکر نکنید اینها هردو بی سوادند ها، اولی از جورجیا تک بوده دومی برکلی)

اما اینها خدای مستند سازی اند روز اولی که آمده بودم پیش این استادم گفت باید بروی دفتر بخری که کارهای مربوط به پروژه را در آن یادداشت کنی. من رفتم یک چیزی خریدم شبیه کلاسور که بتوانم ورق از توش در بیارم یا بذارم توش. دفعه بعد که کلاسور من را دید گفت این که دفتر نیست!!! گفت دفتر باید شیرازه داشته باشد! بعدها علت اینکه باید شیرازه داشته باشد را فهمیدم. ظاهرا در آمریکا اگر دستگاهی که شما میسازید خسارتی به بار آورد این دفاتر میتوانند له یا علیه شما استفاده شوند که نشان دهد شما محاسبات لازم را کرده اید یا نه (توجه کنید که اینها مثل چرکنویسند نه دفاتری که باید محاسبات را ذکر کنید و امضا کنید. همینطور از چند سال پیش ایمیل هم جز اسنادی آمده که میتوانید بدان استناد کنید)

داشتم میگفتم. ارتباط من و این استادانم بیشتر بر اساس نوشته است. یعنی اینها یک سری مقاله میدهند من میخوانم. بعد من یک گزارش یک صفحه ای مینویسم و به آنها میدهم (که بهتر است این یک صفحه، دو صفحه نشود وگرنه غر میزنند) بعد آنها روی گزارش من تصحیح میکنند و به من بر میگردانند. در هفته سه جلسه داریم. که هر کدام بیش از یک ربع طول نمیکشد یعنی در کل هفته جلساتمان یک ساعت هم نمیشود آنهم کله سحر است همه اش و من تقریبا هنوز خوابم ...

در مقابل روسها تریز TRIZ را اختراع کردند؛ علمی برای حل خلاقه مسایل!
مینشینی حرف میزنی نه از روی ماتحتت بلکه بر اساس متدی که در تریز مشخص شده طوفان ذهنی Brain Storming مهمترین بخشش است عین گاو باید ایده بدهی و روی تخته بنویسی که بعدا در تصمیم گیری کمکت کند
امروز رفته بودم دانشکده زمین شناسی برای جلسه، این استادان این ور همه روسند زبان آنجا هر چه بود انگلیسی نبود! کلی زور زدم که بفهمم چه میگویند با آن لهجه. ولی جالب است این سیستم روسی، مینشینند با هم بحث میکنند و ایده میزنند تا جوابی پیدا کنند. با این گروه روسها 4 ساعت رفته بودیم جلسه تا برای مسئله شان راه حلی پیدا کردند (البته من که هیچ چیزی نفهمیدم قضیه سر یه چاهی توی خلیج مکزیک بود، من هم عین مونگولها داشتم گوش میکردم از اول تا اخر بحث دور P Wave و S Wave میگشت که من اصلا نمیدانم چه هستند. آخرای جلسه برگشتند به من گفتند تو میتوانی برنامه اش را بنویسی که منم به روش وطنی آنن گفتم آره!!) در هر صورت این قضیه 4 ساعت طول کشید. حالا اگر آمریکایی بودند 1 ساعت میرفتیم جلسه بقیه اش را هم همه یک Bar به جماعت میرفتند و یک مشروبی میزدند قربتا الی الله


دیدگاه غیر رسمی:
خداییش من اگه یکی دیگه بگه ما ایرانیها کار درستیم همین کیبورد رو میکنم توی حلقش. من آخه تا کی حقارت بکشم. اصلا این چه زندگی من دارم. این رضا زاده کجاست بیاد این میزرو بزنه تو سر من، راحت بشم از این وضع. رفتم اونجا میگن ما میخوایم با فورترن نقشه این چاهها رو نشون بدیم چیکار کنیم؟. منم با اعتماد بنفس برگشتم گفتم فورترن رو با یه زبان به درد بخور عوض کنید. همه آنچنان بهشون برخورد که نگو در آوردند کامپیوترهایشان را کلی نقشه سه بعدی نشانم دادند که با فرترن میکشیدند. آخه من تا کی حقارت بکشم. اون از رییس جمهورمون اینم از من. میخواستم بگم آخه کره خرا شماها که جوابشو میدونید آخه چرا از من میپرسید؟ خدایا من کدام گناه رو مرتکب شدم که اینهمه باید مجازات بشم.